سال نو مبارک. 10% تخفیف ویژه‌ی نوروزی، تا 13 فروردین
علیرضا رحیمی

علیرضا رحیمی [ کد 92366 ]

3 ساعت پیش فعال بوده | 3 سال و 2 ماه در ترنسیس
این صفحه را به اشتراک بگذارید

علیرضا رحیمی [ کد 92366 ]

3 ساعت پیش فعال بوده | 3 سال و 2 ماه در ترنسیس
امتیاز کارفرمایان
9.5 از 10
توسط کارفرمایان [ از 116 رأی ]
امتیاز ترنسیس
9.7 از 10
توسط تیم ارزیابی ترنسیس [ از 28 رأی ]

مترجم متون عمومی و تخصصی کامپیوتر و فناوری

سفارش اختصاصی(ابتدا وارد شوید)

مهارت‌های ترجمه متن

مهارت‌های ترجمه متن

  • عمومی
  • مهندسی کامپیوتر
  • اینترنت و تکنولوژی
  • داستان و رمان
  • مجموعه ریاضیات و آمار
  • پزشکی
  • مدیریت
  • مهندسی عمران
  • مواد و متالورژی
  • مهندسی مکانیک
  • علم شیمی
  • مالی - حسابداری
  • علم فیزیک
  • مجموعه مهندسی برق
  • مهندسی معماری
  • جامعه شناسی و علوم اجتماعی
  • رزومه و انگیزه نامه
  • صنایع غذایی
  • مهندسی صنایع
  • نفت، گاز و پتروشیمی
  • قرارداد و اسناد تجاری
  • سیاسی و روابط بین الملل
  • نظامی

نمونه‌کار های انجام شده

  • عمومی
    فارسی به انگلیسی
    متن اصلی:

    مرد: به مامان گفته بودم توی خواب راه رفتم. بیدار که شدم دیدم روی بالکنم. فرداش دیدم امید با یه ساک کوچیک پشت دره. مامان فرستاده بودش بیاد شهرستان مواظب من باشه. مرد: کی می خوای برگردی؟ امید: برگردم؟ آقا رو باش! من تازه یه هفته¬ست اومدم. عجب مهمون نوازی هستی تو بابا! مرد: تنها موجودات زنده¬ی این خانه ماییم. و بقیه... توی قاب ها هستند... و گاهی نیستند.

    متن ترجمه شده:

    The Man: I told mom that I sleep walked. I found myself in the balcony when I woke up. The next day, Omid was standing at door with a small bag. Apparently mother had sent him here to take care of me. The Man: When are you going back? Omid: Go back? Man! You're a hospitable one, huh? It's been only a week since I came here! The Man: We're the only living creatures of this house. The rest... they're in the frames. Sometimes.

  • داستان و رمان
    فارسی به انگلیسی
    متن اصلی:

    نگاهی به ساعت مچی اش ‌اش انداخت. صفحه شیشه ای ‌ای ساعت، بخار کرده بود. چند باری نفس داغش را به آن زد و صفحه را روی پارچه رنگ و رو رفته شلوار کهنه اش ‌اش کشید. دوباره نگاهی به آن انداخت. از کار افتاده بود. این آخرین باتری بود که استفاده می‌کرد؛. با این حال، تاریخ ساعت روی دوازدهم آبان ماه قرار گرفته بود. اصلاً به تاریخ ساعت، دقت نکرده بود. نمی‌دانست درست کار می‌کرد یا نه. یک‌بار دیگر، تاریخ را خواند.

    متن ترجمه شده:

    He looked at his watch. The glass panel of the watch was foggy. He blew on it with his warm breath a few times and wiped it with the discolored cloth of his old pants. He took another look at it. It wasn't working. This was the last battery. But even with that, the date was still 12/8. He hadn't paid any attention to the date. He didn't know if it works properly or not. He checked the date again and murmured something.

رضایت کلی کارفرمایان

کاملا راضی 71%
راضی 27%
متوسط 3%
ناراضی 0%

رضایت کلی تیم ارزیابی ترنسیس

کاملا راضی 82%
راضی 18%
متوسط 0%
ناراضی 0%
  • کیفیت ترجمه
    9.3 از 10
    تحویل به موقع
    10 از 10
    رعایت اصول نگارشی
    9.5 از 10
    نگین قاسمی 1399/12/03
    عنوان سفارش:ترجمه خلاصه داستان
    ترجمه متن | فارسی به انگلیسی | داستان و رمان | دو ستاره

    ترجمه ی به موفع. همراه با توضیحات در موردسایلی که احتمال داشت اشتباه ترجمه شده باشه. و قیمت مناسب. من بسیار راضی هستم.

    کاملا راضی
    کیفیت ترجمه
    10 از 10
    تحویل به موقع
    10 از 10
    رعایت اصول نگارشی
    10 از 10
    Hana Sh 1399/12/05
    عنوان سفارش:ایمیل به نویسنده مقاله
    ترجمه متن | فارسی به انگلیسی | عمومی | دو ستاره

    کاملا راضی
    کیفیت ترجمه
    10 از 10
    تحویل به موقع
    10 از 10
    رعایت اصول نگارشی
    10 از 10