سارا سرمد

سارا سرمد [ کد 62123 ]

13 ساعت پیش فعال بوده | 4 سال و 3 ماه در ترنسیس
این صفحه را به اشتراک بگذارید

سارا سرمد [ کد 62123 ]

13 ساعت پیش فعال بوده | 4 سال و 3 ماه در ترنسیس
امتیاز کارفرمایان
9.4 از 10
توسط کارفرمایان [ از 98 رأی ]

مترجم

مترجم دو زبانه
دکترای زبان و ادبیات عرب

سفارش اختصاصی(ابتدا وارد شوید)

مهارت‌های ترجمه متن

مهارت‌های ترجمه متن

  • عمومی
  • پزشکی
  • زیست شناسی و علوم آزمایشگاهی
  • علم شیمی
  • معارف اسلامی و الهیات
  • حقوق
  • مهندسی عمران
  • مهندسی معماری
  • مهندسی کامپیوتر
  • مجموعه مهندسی برق
  • قرارداد و اسناد تجاری
  • روانشناسی
  • ادبیات و زبان شناسی
  • مواد و متالورژی
  • علم فیزیک
  • تاریخ
  • داستان و رمان
  • زمین شناسی و معدن
  • سیاسی و روابط بین الملل
  • فلسفه
  • اینترنت و تکنولوژی
  • محیط زیست و منابع طبیعی
  • مهندسی پزشکی
  • نفت، گاز و پتروشیمی
  • هوافضا
  • صنایع غذایی
  • جامعه شناسی و علوم اجتماعی
  • کشاورزی
  • رزومه و انگیزه نامه
  • اقتصاد
  • مالی - حسابداری
  • مهندسی صنایع
  • مهندسی مکانیک
  • ورزشی
  • خبر
  • مدیریت
  • گردشگری
  • هنر

نمونه‌کار های انجام شده

  • عمومی
    فارسی به عربی
    متن اصلی:

    افزودن به سبد خرید مشخصات محصول بسته های ویژه سازمانها محصولات هنری و متبرک رضوی یک عدد تسبیح با جعبه، سه عدد بطری شیشه ای حاوی نبات، نمک وبرنج متبرک، مدال خادم الرضائیم با جعبه، جاسوییچی گل متبرک با جعبه تسبیح ۳۳ تایی منقش به نام نورانی نورانی علی ابن موسی الرضا(ع)، گردنبند گل متبرک، بج سینه همه خادم الرضاییم، سه بطری شیشه‌ای حاوی نمک، برنج و نبات متبرک و یک قاب از ترنج یکی از فرش‌های متبرک حرم رضوی، ترکیبی بی‌نظیر از طراحی زیبا و خلاقانه را به وجود آورده و مطمئناً منحصر به فردترین پک هدیه‌ای است که تاکنون مشاهده کرده‌اید.

    متن ترجمه شده:

    الإضافة إلى سلة الشراء مواصفات المنتج حزمات خاصة للمؤسسات منتجات فنية ومتبركة للحرم الرضوي سبحة واحدة مع صندوق، ثلاث زجاجات تحتوي على سكر نبات، ملح وأرز تم تبرّكهما، ميدالية مكتوبة عليها نحن خدّام الإمام الرضا (رض) مع صندوق، صندوق وردة لمفتاح سيارة تم تبركه. سبحة محفورة بـ 33 حبة مكتوبة على كل حبتها "علي بن موسى الرضا (ع)"، قلادة وردة تم تبركها، بروش صدر مكتوبة عليه "نحن خدّام الرضا (ع)، ثلاث زجاجات تحتوي على ملح وأرز وسكر نبات تم تبركها ولوح ترنج من أحد السجادات المتبركة للحرم الرضوي وكل ذلك أدى إلى إنشاء مجموعة فريدة من التصاميم الجميلة والمبتكرة وبالتأكيد هو أفضل هدية فريدة من نوعها التي رأيتها حتى الآن

  • داستان و رمان
    عربی به فارسی
    متن اصلی:

    يقارب العقـد مـن التحصيل المكّثـف عـلى جميع الأصعدة ، لمواصلة تعليمك الجامعيّ . مثلما توقّعت ، وتوقّع الجميـع مـن حـولـك ، أحـرزت المجمـوع الـذي فـتـح أبـواب الخيارات أمامـك ، فانتقيـت كليّـة الطـب . فتغرّبت للمرّة الثانية ، في وطنك . رجعـت صـيـف ١٩٨۳ ، وأنـت ذاك الشاب اليافـع ذو الثمانيـة عـشر ربيعـا إلا نيـف ، مسلٌحا بإيمـان عميـق راسخ ، وذخيرة فكريّة تزعم أنها لا تتوافـر للكثيريـن مـمـّن هـم في مثلـك سـنّك . كنـت تحفـظ المتـون الشرعيّـة مـن الكتـب بهوامشـها وأرقـام صفحاتهـا ، فضـلا عـن القـرآن الكريم كاملا ، وأنـت لمّـا تجـاوز الخامسة عشرة . وكان شغفك بالقـراءة لا حـدود لـه ، ونهمـك العلمـيّ الـذي غـذّاه المحيط الأسري يتواثـب في صـدرك . كانت أختك الكبرى قـد دخلـت قبلـك كلية الصيدلة في مدينة المنستير ، وأخـوك الأكـبـر قـد انتسب إلى كلية الهندسة في مدينة سوسة ، غير بعيد عنها ، في حين استقرّ بـك الحال في تونس العاصمة وحيـدا . كان ذلك رصيدك الـذي واجهـت بـه عالم الجامعة المثير ، مغتربا عـن أسرتـك ، بـلا رقيـب ولا سائل ، وكلمات خالـك عمـّار ، الذي استقبلك في المطـار ووضعـك تحـت جناحـه حـتى تجـاوزت صعوبات الاندمـاج الأولى ، تتردّد في ذهنك : - أن تعيش تجربـة الجامعـة في مجتمع منفتح ، وتحافـظ فيـه عـلى مبادئك ، فأنـت مأجـور أكـثر ممّـن يـنـأى بنفسـه عـن هـذه التحدّيات . قرّرت منذ البداية أن تحافـظ عـلى سـمتك الإسلاميّ الذي اعتدتـه في المملكة . فتركت لحيتـك الغـضّـة كمـا هـي ، وكانـت بـلا جـدال تنبئ مباشرة عن هويّة صاحبها ، في مجتمع لا يعتبر اللحية في تلك السـنّ المبكّرة أمـرا طبيعيا . وقـد كـانـت الجامعـة حينهـا تمـور وتثـور بمختلـف تيّارات الفكر السياسيّ الـتي بـدأت نشاطها على استحياء منـذ عـقـد،حين خلّفـت البـلاد مهاجـرا ، وعرفـت سـنواتها الذّهبيّة أوان رجعتـك . كانت الحركة الإسلاميّة التي تحاشـت حـتّى ذلك الوقت الدّخول في صراع مباشر مع السّلطة ، تستقطب زرافـات مـن الشّباب في المدارس الثانويّة والجامعات والمساجد . فشهدت في تلك الأيّام تظاهـرات طلّابيّة جامحة ، ولـم تكن ذكريات « ثورة الخبز » ببعيـدة عـن الأذهـان . لم تكـن للحركـة آنـذاك أهـداف سياسيّة واضحة المعالـم ، بـل كان تركيزهـا يقتصر على الصعيدين الثقافيّ والاجتماعيّ . ورغـم أنّـك لـم تُضمـر انضمامـا لكـيـان أو لآخـر ، فقـد وجـدت نفسـك تُبحـر مـع التيّـار وأمواج الحماس تجرفك . كانت تجربـة مختلفـة عـن كلّ مـا سـبق . وكأنّك تتوّج مسيرة طالـب العلـم الـذي كنتـه بالعمـل الحـرکيّ الـذي تمنيّتـه وأنـت تقـرأ عـن الفتوحـات والغـزوات ! بيـوت أعمامك وأخوالـك كانت مفتوحة أمامك ، لكنّك آثرت استئجار شقّة مفروشـة لـك وحـدك . كانت إمكانات والـدك المادية في الرّياض تسمح بتوفير ذلك المسـتوى مـن الرّفاهية ، ولـم تكـن في تلك الفترة تمانع العيش في كنف رعايتـه المادّية . وسرعـان مـا تحوّلـت شـقّتك إلى مقرّ دائم لاجتماعات الحركة الطلابية التي نشطت فيهـا بإثارة متّقدة . كنـت تتلمّس الطريـق ، تكتشـف الحرّيّة والمسؤوليّة ، وتعـاني لكبـح لجـام نفسـك الجامحة . وقـد تهـوّرت ، وذقت الألـم ، وعرفـت لحظـات نصر شخصيّ لا تقدّر بثمـن . كـنـت تتـوق إلى القيادة ، وإن عزفـت عـن الانخراط في الحركات السياسية التي حاولت اجتذابـك .

    متن ترجمه شده:

    دوره‌ی تحصیلات فشرده در همه‌ی سطوح برایت آغاز می‌شود تا تحصیلات دانشگاهی‌ات را ادامه دهی. همان‌طور که خودت و همه‌ی اطرافیانت انتظار داشتند؛ مجموعه امتیازاتی را کسب کردی که انتخاب را برای تو باز می‌گذاشت و تو دانشکده‌ی پزشکی را انتخاب کردی. دوباره از وطن خودت دور شدی و تابستان 1983 در حالی به آنجا برگشتی که جوانی شاداب بوده و کمی با 18 سالگی فاصله داشتی. ایمانت راسخ بود و اندوخته‌ی فکری غنی داشتی که برای بسیاری از افراد همسن و سال تو به راحتی به دست نمی‌آمد. علاوه بر حفظ کامل قرآن کریم که در سن 15 سالگی برایت حاصل شده بود؛ متون شرعی موجود در کتاب‌ها را حفظ کرده بودی چنان‌که پاورقی و حتی شماره صفحات آنها را هم به یاد داشتی. علاقه‌ی تو به مطالعه حد و مرزی نداشت و نوعی عشق سیری‌ناپذیر نسبت به کسب علم و دانش در درونت بود که به واسطه‌ی محیط خانوادگی در سینه‌ات جولان می‌داد. خواهر بزرگ‌ترت قبل از تو وارد دانشکده‌ی داروسازی شهر منسیتر شده و برادر بزرگ‌ترت هم عضو دانشکده‌ی مهندسی شهر سوسه بود. این دانشکده چندان فاصله‌ای با شهر سوسه نداشت؛ این در حالی بود که تو به تنهایی در پایتخت تونس ساکن شدی. این اندوخته‌ی عملی تو بود که به واسطه‌ی آن با دنیای هیجان‌انگیز دانشگاه مواجه شدی در حالی‌که دور از خانواده بوده و کنترل و نظارتی روی تو نبود. دایی‌ات عمار در فرودگاه به استقبالت آمده و سختی‌های سازگاری اولیه با آن محیط را پشت سر گذاشتی؛ تو را زیر و بال و پر خودش گرفت. سخنان وی همچنان در ذهنت تکرار می‌شود: اگر در یک جامعه‌ای با فضای باز و آزاد، تجربه‌ی دانشگاه‌رفتن را کسب کنی و در آن اصول و مبانی فکری‌ات را حفظ کنی؛ پاداش بسیار بیشتری از کسانی خواهی گرفت که از چنین چالش‌هایی دوری می‌کنند. از همان ابتدا تصمیم گرفتی تا ویژگی اسلامی خودت را که در عربستان به دست آورده بودی؛ حفظ کنی. پس به ریش خودت دست نزدی تا به همان صورت باقی بماند؛ این ریش در جامعه‌ای که داشتن آن در این سن کم، طبیعی نبود؛ بی‌هیچ دردسری هویت صاحب خودش را نشان می‌داد. دانشگاه در دوره‌ای که تو کشور خود را ترک کرده و به آنجا مهاجرت کردی؛ آکنده از جریانات اندیشه‌ی سیاسی بود که از یک دهه‌ی پیش فعالیت خود را از سرگرفته بودند و تو در اوایل حضورت، شکوفایی و اوج این جریانات را درک کردی. جنبش اسلامی که تا آن زمان از ورود به درگیری مستقیم با حکومت پرهیز کرده بود؛ گروهی از جوانان را در مقاطع دبیرستان، دانشگاه‌ها و مساجد جذب کرد. در آن روزها، تظاهرات دانشجویی شدیدی را شاهد بودی که خاطرات «انقلاب نان» را از ذهن مردم دور کرد. جنبش مذکور در آن سال‌ها اهداف سیاسی روشنی نداشت بلکه در دو سطح فرهنگی و اجتماعی تمرکز کرده بود. با وجود آنکه تو قصد پیوستن به هیچ گروه و سازمانی نداشتی اما با جریان و امواج هیجاناتی که وجودت را فرامی‌گرفت؛ همراه شدی. این تجربه کاملا با همه‌ی تجربه‌های قبلی تو متفاوت بود. تو در حالی‌که مشغول مطالعه‌ی فتوحات و جنگ‌ها بودی؛ مسیر دانشجویی‌ات را با پروسه‌ای تاج‌گذاری می‌کردی که در آرزویش بودی. خانه‌ی دایی‌ها و عموهایت پذیرای تو بود اما تصمیم گرفتی به تنهایی یک سوئیت مبله اجاره کنی. توانایی و تمکن مالی پدرت در ریاض، این سطح از رفاه را برایت فراهم کرده بود و تو در آن دوره، از زندگی در سایه‌ی حمایت وی سرباز نمی‌زدی. به سرعت سوئیت خودت را به ستاد دائمی تجمعات جنبش دانشجویی تبدیل کردی که با هیجان بسیار زیادی در آن فعالیت می‌کردی. در این ماجر، راه را لمس کرده، آزادی و مسؤولیت را کشف کرده و از مهار افسار نفس سرکش خودت رنج می‌بردی. بی‌پروا شده و رنج را چشیدی و لحظات پیروزی شخصی را که قابل ارزش‌گذاری نبود؛ درک کردی. تو با وجودی که از شرکت در جنبش‌های سیاسی که سعی در جذبت داشتند، خودداری می‌کردی؛ اما آرزوی رهبری را در سر می‌پروراندی.

رضایت کلی کارفرمایان

کاملا راضی 64%
راضی 35%
متوسط 1%
ناراضی 0%
  • کیفیت ترجمه
    9.2 از 10
    تحویل به موقع
    9.9 از 10
    رعایت اصول نگارشی
    9.2 از 10
    امیر زند لوله گستر گلپایگان 1403/01/29
    عنوان سفارش:ترجمه کاتالوگ انلاین
    ترجمه متن | فارسی به عربی | علمی | دو ستاره

    با سلام و عرض ادب ضمن تشکر از مجموع متعهد شما سرکار خانم سرمد همکاری کامل رو داشتند و خروجی مطلوبی تحویل دادند

    کاملا راضی
    کیفیت ترجمه
    10 از 10
    تحویل به موقع
    10 از 10
    رعایت اصول نگارشی
    7 از 10
    سید شهاب الدین مجتهدی 1403/01/21
    عنوان سفارش:ترجمه متن حقوق - 229989
    ترجمه متن | عربی به فارسی | حقوق | دو ستاره

    کاملا راضی
    کیفیت ترجمه
    10 از 10
    تحویل به موقع
    10 از 10
    رعایت اصول نگارشی
    10 از 10